در سمت توامدلم باران ، دستم باراندهانم باران ، چشمم بارانروزم را با بندگي تو پا گشا مي کنم ...هر اذاني که مي وزدپنجره ها باز مي شوندياد تو کوران مي کند ...هر اسم تو را که صدا مي زنمماه در دهانم هزار تکه مي شود ...کاش من همه بودمکاش من همه بودمبا همه دهان ها تو را صدا مي زدم ...کفش هاي ماه را به پا کرده امدوباره عازم توام ...تا بوي زلف يار در آبادي من استهر لب که خنده اي کند از شادي من استزندگي با توستزندگي همين حالاست...زندگي همين حالاست...
محمد صالح علائ