الهی بالحـــــــــجه | ||
بسم الله الرحمن الرحیم نقش مهم عدد در هدایت و تقویت نور چراغ هدایت توسط آن استاد: تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها چیه؟ دانشجو: 34 مرتبه الله اکبر 33مرتبه الحمدلله و 33مرتبه سبحان الله استاد: احسنت استاد: در دین اسلام به این مطالب گفته میشه دستور العمل، اعمالی که در قالب مستحبات در دین ریخته، بهش میگن دستور العمل، و تمام این دستور العمل ها دارای اثر خاص زنده تکوینی خارجی قابل چشیدن هستن، حالا برخی از این دستورالعملها دارای عدد هستند و ماهیتش رو خدا با تکرار در قالب عدد در نظر گرفته، یا مثلاً استغفار 70 مرتبه دانشجو: اثر خاص زنده تکوینی خارجی قابل چشیدنش چیه استاد؟ اصلاً تکوینی خارجی یعنی چی؟ استاد: آدم بچه دار میشه... آیا فرزندش خیالیه؟ دانشجو: خیر استاد، واقعیه استاد: با گفتن این ذکر چیزی تولید میشه برای انسان که بلا تشبیه، بلا تشبیه، انسان انگار خودش رو دارای فرزند میبینه؛ امایه نکته وجود داره در هر دستور العملی که مشتمل بر عدده دانشجو: یعنی روی تعداد باید دقت کنیم استاد: اینکه میگیم 34بار الله اکبر، آیا تعداد برای خدا مهم بوده که گفته 34 یا نه؟ دانشجو: حتماً مهم بوده استاد: خب پس الله اکبر سی و چهارم با الله اکبر اوّل، قطعاً باید فرق داشته باشه دیگه؟ دانشجو: یعنی باید بریم بالاتر استاد: احسنت، اگه قرار باشه همش یکی باشه تکرار لغوه دیگه؟ دانشجو: بله استاد استاد: بندهای که 34 بار الله اکبر گفته یعنی از بار اول بسیار بسیار فراتر رفته، مثلاً میگیم 5تا قاشق شکر بریز تو چایی، ما در 34 بار الله اکبر 34 رتبه بالا اومدیم بسمت حق تعالی دانشجو: همینطوره استاد استاد: سوال اینه پس کو؟ آثار بالا اومدن؟... چرا ما حالیمون نیست؟... نکنه از بس خوبیم متوجه مقاماتمون نیستیم؟ مهم اینه که، این عمل تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها یه بدیهیه مسلم پیش پا افتادس دانشجو: چرا پیش پا افتاده؟ استاد: منظور غفلت از اهمیتشه دانشجو: درسته... حالا فرضاً با تسبیحات و ذکرهایی که می فرستیم درجاتی رو بالا میریم، چی باعث میشه از اون درجات تنزل پیدا کنیم؟ استاد: اگر کسی اهل و توان استفاده از عدد در دستورالعملها رو پیدا کرده باشه این برگشت ناپذیره؛ عصمت عملی داره و جزء مخلصینه، مخلصین توان استفاده از اعداد و تکرارو دارن. عدد برای تکراره، 34 تا یه ذکر واحد یعنی تکرار همون دیگه. یه اصل دیگه، آیا تکرار بدون تحصیل غرض عقلانیه؟ خیر، قصد اینجا میشه پله... نمیشه که ما بخایم هر بار از الله اکبر یه چیز مختلف بفهمیم و متفاوت این میشه خلاف حکمت، قرار نیست کبریاییه خدا رو درک کنیم ولی هر بار متفاوت... پس قراره در دایره ادراک و شهود کبریای حق ما بالا بیایم بوسیله تکرار، مثلاً از دور آدم نما می بینیم با هر قدم این رویت واضحتر میشه، تهش میبینیم ای دل غافل این بابامونه. یه نکته فوق بدیهی بگم... این که ما فرقی بحالمون نداره از 1 تا 34... یعنی رتبه بندگی ما طوریه که اثری از این دستور العمل فوق جو خدا نمیبینه دانشجو: یعنی ذکر کمکی به رتبه بندگی نمی کنه؟ استاد: برای استفاده از هر وسیله شرایط باید باشه دیگه، تا آب نباشه که شناگر نمیتونه وسط اتاق شنا کنه، باید مقدمات استفاده از این دستور العمل در جان و نفس انسان فراهم بشه، تا بشه از تکرار اذکار بهره برد دانشجو: و اون مقدمات چیه استاد؟ استاد:تقوا و سیر در درجات تقوا دانشجو: پس ذکر گفتن و نگفتن اثر نداشت؟ استاد: فقط ثواب داره ولی رشد شخصیتی نه امّا چرا ما برگشت نداریم، اولاً خدا غیوره... یعنی ابداً کسی رو راه نمیده... تا وقتی کسی گرفتار رتبه حلال و حرام و افتان و خیزان در این مرحله س، و تا وقتی گرفتاری گناه هست، بویی از فرسنگها، از خدا بمشامش نمیرسه... تا انسان عصمت عملی بمعنای کسب ملکه تقوا نداشته باشه راهی بخدا نداره. بعد این مرحله آدم با راهنما از هوا و هوس رهیده، شروع به پیشرفت کرد، اتفاقاتی در داخلش میفته که میگن حرکت و سیر تجرّدی روح، اینا جز با تطهیر کامل از گناهان رخ نمیده، بعد در مراحل بالای بندگی آثار گفتن اذکار برای فرد هویدا میشه... اینجاست که وقتی کسی از خدا ادراک شهودیی داشت، دیگه برگشتی نیست. یعنی این بنده خود کشی کرده رسیده اینجا که از کمال تکرار ذکر بهره ببره. متصوّر هست که بگیم بهش گناه کردی ازت میگیریم؟ این بنده سالهای نوری از رتبه گناه گذشته رسیده به عمق خواص روحی خودش و بندگی خدا، حالا خدا اینو راه داده، بعد این اهل گناه باشه؟ خدا اینطور بود راهش نمیداد تا اینجا دانشجو: استاد اینکه میفرماید خدا غیوره و نمیگذاره بندش سقوط کنه... یعنی اون افرادی که مثل بلعم باعورا تا حدی در نظر مردم بعنوان صالح بودن، بعد گرفتار سقوط شدن، در واقع رتبهای نداشتن؟ استاد: اون آدم عابد بود، اجر میبرد، نه اینکه سر از عالم ملکوت و معنا دربیاره، انگار من سالها نماز و روزه بگیرم تو دیر و خرابات نمیدونم گناه غیر انتظاری سراغم بیاد چی میشه، یهو گناه ناخاسته و جدیدی میاد منم شیرجه میزنم. پس ینکشف از اول بندگی حکمت آمیز خدا رو نمی کردم فقط خم و راست میشدم. ما وظیفه شرعی داریم متّقی بشیم، نشیم کلاهمون پس معرکست. هیچ عذری پذیرفته نیست که تو تلاش کردی که متقی بشی نشدی باشه بیا برو بالا... خدا غیوره راه نمیده دانشجو:یعنی گناهکار رو راه نمیده؟ این جور مواقع به این میرسم که خدا از قبل انتخاب کرده، پس گاهی اوقات بعضیا آب تو هونگ می کوبن استاد: خیر، قوه اختیار انسان کارایی و وسعت زیادی داره، ولی ماها چون غالباً عمری رو به عدم سختگیری و محافظت بر خود گذروندیم تا یکم مبحث دعوت به عمل پیش میاد میبریم تو جبر و اختیار و.... صفتی داشتند امام سجاد علیه السلام معروف بودند به ذو الصفنات، صاحب چرکهای پیشانی. اونقدر حضرت سجده میکردند که هر سال 5 نوبت پیشانیشون را میتراشیدند. صفن یعنی چرک. صفنات جمع مؤنث سالم. ذو یعنی صاحب، دارای. حضرت صاحب چرکهای کف پیشانی بودند از بس سجده میکردند. در سجده میگوییم سبحان ربی الاعلی و بحمده، سبحان یعنی چه؟ منزه یعنی چه؟ کی داره میگه سبحان؟ حرف کیه؟ حرف نماز گذاره دیگه. بعداً اگر ادبیات بخونید میگن سبحان مفعول مطلقه. مفعول مطلق مفعولیه که یه جنسی از خود فعله بعد خود فعل حذف شده یعنی سبَّحْتُ، سبحان اینجوری بوده. این جنسش از اون بوده. سبَّحْتُ یعنی من نمازگزار تسبیح میکنم خدا را و منزه میدانم خدا را، تسبیح کردنی که عاری از هر گونه شرک و چیزای دیگه باشه. پس سبحان الله یعنی من دارم میگم سبحان الله. حالا سبحان یعنی چه؟ یعنی تطهیر کردن یعنی پاک دانستن از هر چیزی یعنی اون نمازگزار میگه ربّ من سبحان الله، پس شما در زبان میگید سبحان الله. زبان شما واقعاً قائل است که خدا بزرگ است، خدا تسبیح شده است، خدا منزه است. آیا فعل شما و اندیشه شما هم میگه خدا سبحان است؟ قول شما میگه خدای شما... ربّ شما اعلی است؟ سبحان ربّی ، ربّی که چی هست؟ أعلی است، بلند مرتبه است در اون عمق اعلائیت خداست. حالا من اینو به زبان میگم. تو فعل شمام این عقیده... این رفتار... مشهوده؟ مثلاً شما زنگ میزنید به ما میخواید صحبت کنید چقدر خدا ملاحظه میشه که أعلی است؟ شما فقط در نماز میگید که ربّ من أعلی است ولی قصد اینکه "إنّ الصّلاةتنهی عن الفحشاء و المنکر" فحشاء و منکر یعنی محرمات الهی. نماز انسان را نهی میکند از محرمات الهی. نماز خاصیّت تقوا را در انسان بالا میبره. کسی متّقی است که خدا را در چشم، در تمام کارهایی که میکنه و در تمام جاهایی که حرف میزنه أعلی بدونه. این وقت معنای سجده منتقل میشه به زندگی. شما شبانه روز در سجده هستید؟ أعلی است دیگه، خدا أعلی است. هر کی میگه "سبحان ربّی الأعلی و بحمده" داره سجده میکنه دیگه. چقدر ما توجهمون به این أعلی بودن ربّه؟ وقتی که میخواین کاری کنید، یک حرکتی بکنید، در هر حرکتی و فعلی اندیشه کردن... که آیا این درست است؟ مثلاً مطابق با دستور خداست یا نه؟ میشه ربّ من أعلی است. پس اینجوری خدا داخل شد در تمام اندیشه های من. «وَ صَلَّی اللّهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین» 21/11/92 [ سه شنبه 94/5/27 ] [ 12:19 عصر ] [ الهی بالحجه ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |